وفق التقرير الذي نشرته حملة السلام للنشطاء في المنفى الايرانية فان السجناء و المعتقلين السياسيين في سجن كارون في مدينة الاهواز يمرون باوضاع مأساوية خطيرة تحت وطأة التعذيب النفسي و الجسدي و الاهانة و التحقير بحق السجناء و عدم تلقي المرضى منهم العلاج الطبي حيث ان اثنين من السجناء السياسيين المحكومين بالسجن المؤبد مدى الحياة و هما عبدالزهرا هليجي و عبدالامام زايري يعانيان من امراض خطيرة في القلب و المعدة و الجهاز الهضمي قد تودي بحياتهما في أي لحظة و تمتنع سلطات سجن كارون
من نقلهم الى المستشفى لتلقي العلاج الفوري .

جواد حيدري السجين السابق الذي خرج لتوه من سجن كارون تحدث في مقابلة مع حملة السلام للنشطاء في المنفى الايرانية عن اوضاع السجناء و قال بان المرضى لا يتلقون اي علاج و ان المركز الصحي داخل السجن يفتقر الى ابسط الامكانيات العلاجية حيث يضطر بعض السجناء الذين يعانون من امراض خطرة لدفع الرشوة من اجل الحصول على بعض المسكنات التي لا تفي بالغرض . و قال بانه لا تقدم للسجين المريض سوى حبوب الاسبرين او حقنة مهدئة في افضل الاحوال .

توفيق حمادي السجين السياسي الاحوازي المفرج عنه قريبا و الذي استطاع الخروج من البلاد مؤخرا تحدث ايضا عن التعذيب الجسدي و النفسي الذي يمارس يوميا ضد السجناء و المعتقلين السياسيين و الاوضاع الصحية المأساوية التي يمرون بها و قال بانه يتم دمج هولاء السجناء مع سجناء المخدرات و القتلة و المجرمين من اجل الضغط عليهم نفسيا و عدم معالجة المرضى منهم و كل ذلك يتم بالتنسيق بين سلطات السجن و دوائر الاستخبارات الايرانية في الاحواز التي ترغم سلطات السجن على اعطاء تقارير كاذبة حول من يتوفون تحت التعذيب على انهم ماتوا بسبب التعاطي المفرط للمخدرات في السجن او بسبب عدم حصولهم على المخدرات .

ان الممارسات اللاانسانية بحق المعتقلين و السجناء السياسيين في سجن كارون الاحواز انتهاكات صارخ للقوانين و الاعراف الدولية و حتى القوانين الايرانية نفسها ، حيث تنص المادة 7 من العهد الدولي للحقوق المدنية و السياسية على منع التعذيب و سوء المعاملة بحق السجناء و ايران من الدول الموقعة على هذا الميثاق . و تنص المادة 10 من نفس الميثاق على ضرورة احترام السجناء و معاملتهم معاملة انسانية .
ترجمة: صالح حميد
 
فعالان در تبعید: بنا بر گزارشهای رسیده به ”کمپین صلح فعالان در تبعید” ؛ دو زندانی زندان کارون اهواز به نامهای عبدالزهرا هليچي و عبدالامام که از سال 84 توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهام محاربه و اقدام عليه امنيت ملی به حبس ابد محكوم شده اند در وضعیت وخیم جسمانی به سر می برند
نامبردگان که بعد از دستگيري ماه ها در بازداشتگاه اطلاعات زير شكنجه فيزيكي و روحي قرار گرفته بود ؛ در وضعیت وخیم جسمانی در زندان کارون به سر می برند ؛ بطوریکه عبدالامام زائري از بيماري قلبي و درد معده و مشكلاتي در دستگاه گوارش ؛ و عبدالزهرا هليچي نيز از درد پا و بيماري عفونتي رنج مي برند.
بر اساس این گزارش درخواستهای پیاپی این افراد ازمسؤولين زندان برای معالجه در بيمارستان ؛ هرگز نتيجه اي نداشته و تا به امروز از اعزام اینان به بیمارستان جلوگيري شده است

جواد حيدري از زندانیان سابق كه در روزهای گذشته از کشور خارج شده در گفتگو با ” کمپین صلح فعالان در تبعید ” ؛ در توصیف وضعيت زندان کارون و اين زندانيان میگوید: به بيمار در زندان كارون توجهي از نظر بهداشتي نمي شود و حتى اگر وضع او وخيم وبدتر مى شود در همان آسايشگاه يا بند عمومي با ديگر ان مي ماند.وي اضافه كرد: بعد از اعتراض ديگر زندانيان بند و دادن رشوه به مسؤولين او را به درمانگاه زندان كه فاقد هر گونه امكانات مراقبتهاي ويژه مي باشد، منتقل مي كنند.

آقای حيدري که شاهد تحقير بيماران زنداني در درمانگاه بوده میگوید: حتى به انها گفته شده شما ضد انقلاب و محارب با خدا هستيد چگونه شما را مداوا مي كنيم .آقای حيدري مي افزاید: تنها چيزي كه به زندانيان سياسي و امنيتي بيمار داده مي شود فقط قرص آسپرين و در بهترين حالت آمپول مسكن میباشد

يكي ديگر از زندانيان سابق گفت :اگر كسي در اثر بيماري مزمن فوت مي كند فوت وي را به عنوان نرسيدن مواد مخدر معرفي مي كنند.

توفيق حمادي يكي از زندانيان و هم بند اشخاص فوق كه اخیرا از ایران خارج شده , می گوید : به هيچ عنوان زنداني سياسي در زندان كارون جهت معالجه به بيمارستان منتقل نمي كنند وي از وضعيت بهداشتي اسف بار و وجود نداشتن تفكيك بين زندانيان سياسي و ديگر جرائم سخن گفت.حمادي مي گويد: مسؤولين زندان روزانه اين زندانيان را شكنجه روحي كرده و با هماهنگي بين مسؤولين زندان با مسؤولين وزارت اطلاعات از مداوي انها ممانعت مي شود نا گفته نماند كه زندانيان سياسي هم كنون در بند سبز همراه زندانيان جرائم دیگر مانند قاچاق مواد مخدر و اعتیاد نگهداري مي شوند.

گفتنی است خانواده هاي زندانيان فوق ، جهت رسيدگي به وضعيت فرزندان خود و معالجه انها در بيمارستان از تمام نهادها و سازمانهای حقوق بشري درخواست كمك مي نمايند.

آزار و اذیت جسمی زندانیان بر خلاف مفاد قوانین بین المللی و ایران بوده و به صراحت منع شده است. ماده 7 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران نیز بدان متعهد شده است هر گونه آزار و شکنجه و رفتار غیر انسانی با زندانیان را منع نموده است. ماده 10 همین میثاق اذعان میدارد که با زندانیان باید با انسانیت و احترام به حیثیت ذاتی انسانی رفتار شود.

منبع: فعالان در تبعيد
 


نيروهاي أمنيتي يك فعال فرهنگي عرب و قاري قرآن را روز سه شنبه گذشته در منزل خود بازداشت كردند. وي در رشته ترتيل قرآن چندين جايزه گرفته بود و يكي از قراء معروف قرآن بود. جليل تاتوره ٣١ ساله در اثر فعاليتهايش چندين بار بازداشت شده بود وي در سال ٢٠٠٩ براي ٣ سال در زندان دزفول زنداني شده بود.او همچنين اخر آوريل ٢٠١٢ نيز دستگير و به همراه ١٣ نفر از دوستانش از ساكنان شهرك خيبر / دزفول و روستاي "سيد نور"در بازداشتگاه اطلاعات شهر احواز زير شكنجه شديد فيزيكي و روحي چندين ماه را بسر بردند.

جليل تاتوره ( ديلمى) در صبحگاه ٢١/آذر/ ١٣٩١ با هجوم نيروهاي اطلاعاتي به منزلش دستگير و به همراه شش جوان عرب ساكن شهرك خيبر - دزفول به مكان مجهولي منتقل مي شوند. تنها اتهام اين عده از جوانان عرب تشكيل و شركت در جلسات شعر و قرآن بوده است از جمله اتهامات تاتوره دعوت جوانان منطقه به مذهب اهل سنت و جماعت است كه در چند سال أخير موج گسترده اي از اين جوانان از مذهب نظام حاكم روگردان شده و أقدام به تشكيل جلسات قرآن مستقل از مساجد تحت نظر نيروهاي بسيج كرده اند. كه اين أمر باعث ناراحتي نيروهاي بسيجي منطقه شده و چندين بار بر سر مسائل ديني و فرهنگي درگيري داشته اند.

ايران از جمله كشورهاي ناقضان سیستماتیک آزادی مذاهب در جهان نزد سازمان هاي حقوق بشري معرفی شده‌ بود و در اين رابطه چندين بار جمهوري إسلامي را محكوم كرده اند. محدودیت‌های مذهبی و ديني در چندين سال اخير بر مسلمانان اهل تسنن ، صابئين( صبي ها) و مسيحيان در احواز و شهرهاي آن افزايش يافته و چندين شهروند عرب دستگير و در حال گذراندن محكوميت خود هستند.
 
Ahwazi Arabs employed to clear landmines continue to face serious risk as an estimated 16 million landmines remain from the Iran-Iraq War, which ended in 1988.

Anti-personnel mines are claiming lives of Ahwazi Arabs, according to recent reports.
Mine explosions were reported in Sahel Maysan, Dashte Azadegan in November [2012] as local Arabs were employed in mine-sweeping along border areas, according to the head of the local judiciary Hamid Azakereh.
One landmine expert told ISNA that 29,406 hectares of farmlands are affected by landmines with an estimated 16 million still lying in the region. In terms of landmine prevalence, Iran is rated second worse in the world with all the mines located in the provinces of Ilam, Khuzestan, Kermanshah, West Azerbaijan and Kurdistan. In an interview Nader Torfi, the expert stated that two people were severely injured and one died during landmine clearance in November.
Land mines dating from the Iran-Iraq War occur in an large area of Al-Ahwaz, including Sahel Maysan, Al-Howaiza, Al-Mohammerah (Khorramshahr) and Shalamcheh. Land mines have claimed hundreds of lives and maimed scores more in the Al-Ahwaz region since the war ended in 1988.
Poverty and unemployment has prompted many Ahwazi Arab youth to work in the hazardous occupation of mine clearance, without adequate protection or equipment and putting themselves at great risk. At the same time, they are denied opportunities in the oil, steel and petrochemicals industries, which are the region's main economic activities.

Source:http://www.unpo.org/article/15263
 
روز يكشنبه (٩-١٢-٢٠١٢)جاده احواز- خلفيه شاهد يك تصادف هولناك ديگري بود. اين حادثه در اثر تصادف تنها اتوبوس خلفيه- احواز با يك تريلي بود.

در این تصادف که در محدوده روستای رمیله و در 10 کیلومتر خلفيه اتفاق افتاد، متأسفانه دوتن از شهروندان به نام های میلاد حمیداوی و خانم شهین زاده جان خود را از دست دادند و چند تن دیگر نیز زخمی شدند. هنوز آمار دقیقی از تلفات این تصادف اعلام نشده است. با این حال خبرها از افزایش تلفات به چهار تن حاکی است. با این حال حاضران حادثه، علت اصلی جان دادن دو فرد اول را تأخیر 45 دقیقه ای اورژانس در رسیدن به محل حادثه در 10 کیلومتری مرکز شهر خلفيه مي دانند.

نکته جالب توجه اینکه محل این تصادف، دقیقاً همان محل وقوع تصادف فاجعه بار سال 79 است که طی آن 24 دانشجوی دختر رشته پزشکی دانشگاه فردوسی مشهد به طرز اسفناکی کشته شدند؛

از همان زمان بود که زمزمه های ایجاد باند دوم در کنار این مسیر قوت گرفت اما اکنون پس از گذشت 12 سال و در حالیکه عملیات ساخت آن توقيف شده، اما هنوز اجازه تردد در این باند از جاده مرگ در پیچ و خم های سیاست بازی ها صادر نشده و هیچکس هم پاسخگوی فجایع روز افزون این مسیر نیست. اين تصادفها در حالی رخ مى دهد که اگر باند تکمیل شده کنار این جاده مورد استفاده قرار گرفته بود، هرگز شاهد برخورد شاخ به شاخ وسایل نقلیه نمی بودیم. قابل ذكر است كه چندي پيش در جاده معروف به جاده مرگ بين عبادان – معشور نيز ١٤ نفر از شهروندان عرب به دليل غير استاندارد بودن جاده جان خود را از دست داده اند.
منبع : رامشير پانا
 
  • إلى التي...
  • إلى التي ملكت كياني وجوارحي،ويخفق قلبي بذكرها في كل لحظة وثانية، والوصول إليها أصبح لي غاية.وإذاما وزعت حبي لها على السماوات والأرض لمتلأت بالحب والمشاعر الصادقة.
  • إلى التي مذعرفتها... جذبتني إليها رويداً رويداً...وخلفتني طريحاً ظمآن لعشقها كالصدي الذي لم يذق الماء منذ برهة...والماء بحوزتها.
  • إلى التي مذ نظرتها...سكب الله بروحي من الخمرة السماوية،وجعلها لي مصدراً للراحة والطمأ نينة،وملاذاً من الهاوية.
  • حبيبتي رغم كل هذه المشاعر التي أحملها لك،وأشعر بها تجاهك،غير أني أجهلك...ولم أعرف ما أنت بعد...؟
  • هل أنت بؤرة للشك والتردد والعصيان كما يعتقدون...؟
  • أم أنت شمس الحقيقة المشرقة التي بمجيئها يزيل الظلام...؟
  • هل أنت سراب للضالين...أو زيف دخان للواهمين كما يقولون...؟
  • أم أنت نبراس ينورطريق المناضلين...؟
  • هل أنت رواية خيالية كقصص شهرزادكما يشيعون...؟
  • أم أنت وطن مكبل لا تنفك قيوده إلا بتضحية أناسه بأرواحهم...أو ينتظروا يوم المعاد...؟
  • ...
  • رغم كل هذه الأسئلة التي تدور في مخيلتي...وتشتت افكاري...وتفتت سلوكي...
  • ورغم كل الأكاذ يب التي روجوهاعليك...
  • ورغم كل المحاولات اليائسة التي قاموا بها...لطمس هويتك،وسلب ذاتك...
  • بيد أني كنت...وما زلت...وسأبقى أحبك حباًعلوياًصادقاًخالصاً...يلامس روحي،ويجعلها نوراً وشعاعاً...
  • وسأبقى أحبك حتى إذا أكون مجلباً للسخرية والإستهزاء...
  • أو معرضاً للضرب بالسيوف والطعن بالعوالي أو الرمي بالرصاص...
  • وسأبقى أحبك حتى إذا أكون مهدداًللزج في غياهب السجون...
  • وسأظل أترنم باسمك...حالماً غرداً...سائراً في دنيا المشاعر...
  • حتى إذا يكون نحري على نطع كقربان،ككبش فداء...
  • لأنك حبيبتي...
  • لأنك "أحوازي"...
  • لأنك هويتي...
  • ولا أريد الحياة بلا "هوية"...
  • جواد الحيدري(فتى الأحواز)
 

تغییر نام شهرها و اماکن تاریخی که صحبت آن به میان آمده و موضوع اصلی این مقاله است که می توان با مراجعه به كتب تاریخي و مدارك نام حقیقی آنها را پیدا کرد.
در اين ميان درست چند ماه بعد از کشته شدن شیخ خزعل نام امارت عربستان به ( استان خوزستان) تغییر یافت. امارت عربستان در آن زمان شامل خوزستان کنونی و بخش های وسیعی از استان های بوشهر، ایلام وکهکیلویه وبویر احمد بود.
این روند شامل سایر مناطق تحت سیطره امارت عربستان شد. نام شهرهایی چون؛ عبادان به (آبادان)، محمره به (خرمشهر)، معشور به (ماهشهر)، تمیمیه به (هندیحان)، خفاجیه به (سوسنگرد)، بسیتین به (بستان)، سوسه به (شوش دانیال)، ناصریه به (ناصری وبعدها به [اهواز])، غنوه به (گناوه)، رامز به (رامهرمز)، خلفیه به (خلف آباد وبعدها به [رامشیر])، فلاحیه به (شادگان)، العمیدیه به (امیدیه)، صالحیه به (صالح آباد و بعدهابه [اندیمشک])، رودخانه شط العرب به (اروند رود)، جزیره جسم به (جزیره قشم)، جزیره قیس به (جزیره کیش)، منطقه میسان به (دشت میشان وبعدها به [دشت آزادگان])، جزیره صلبوخ به (جزیره مینو وبعدها به [مینوشهر])، ابوشهر به (بوشهر)، حویزه به (هویزه وبعدها به [هوزگان]) و… از عربی به فارسی تغییر یافتند.
المحمره که زمانی قطب صنعتی و اقتصادی و سیاسی خاورمیانه بود توسط فرهنگستان فارسی نام تاریخی آن مورد بی مهری قرار گرفت و به خرمشهر تغییر نام داده شد در حالیکه از قدیم المحمره نام حقيقي آن است و حادثه تاریخی جنگ شیخ سلمان کعبی و شکست دادن متجاوزان پرتغالی و انگلیسی در نزدیکی این شهر رخ داد وتاریخ گواه نیرویی دریایی مقتدر شیخ سلمان است که ساكنان المحمره و عبادان و فلاحیه نام وی را هميشه در خاطر دارند و خواهند داشت شيخ سلمان کعبی كه يكي از شخصيت هاي بزرك تاريخي مي باشد متاسفانه هیچ اسمی از وی در تاریخ ایران به میان نمی آید. ( متاسفانه در مدارس و دانشكاه ها فقط و فقط تاريخ ملت فارس را تدريس مي دهند و يادي از بزركان ديكر ملت ها نمي كنند يا هم با انحراف تاريخ شخصيت آن ها را بد يا ظالم نشان مي دهند مراجعه شود به كتاب هاي تاريخي ايران در مورد حكومت مشعشعيان )
عبادان پایتخت صنعتی و قطب مهم اقتصادی خاورمیانه بواسطه بزرگترین پتروشیمی و پالایشگاه صنعتی شهرت عالم گیری دارد ولی متاسفانه اسم عربی آن نیز بواسطه رضا پهلوی و همراهیفرهنگستان فارسی به آبادان تغییر نامداده شد در حالی که شیخ سعدی شیرازی در دیوان اشعارش که به زبان عربی است از عبادان سخن به میان می آورد و توفیق زیاد شاعر فلسطینی هم دوره ملی شدن نفت ایران در زمان دکتر مصدق در قصیده ای بلند از عبادان و آمیخته شدن نام این شهر با بوی نفت و غلیان خون و قیام مردم سخن به میان می آورد.
فلاحیه نیز که اسم تاریخی منطقه بزرگدورق است پس از حکم شیخ سلمان کعبی شهرتی منطقه ای داشت و وجود ادبایی همچون ابن دسکیت الدورقی و فاضل السكراني و …. بر شهرت و زيبايي اين شهر پر نخل افزوده مي شود اما باز هم به دليل نابودي فرهنك و كينه نسبت به عرب ها به شادگان تغییر نام داده شد.
بندر و شهر خور موسی نیز که از اماکن اقتصادی و بندرگاهی مهم جنوبهستند به بندر شاپور و سپس بندر امام و شهر سر بندر تغییر نام دادند. معشور بواسطه گرمای زیادش بدین نام معروف است اما به ماه شهر تغییر نام داد. شهر خفاجیه نیز که اسمش بخاطر طایفه خفاجه بدین نام معروف شده است به سوسنگرد، و شهر البستین نیز که مصغر عربی بستان استبه بستان تغییر نام داده شدند . و میسان که اسم تاریخی دشت آزادگان است . به آن اسم تغییر یافت . اسم شهر حویزه به هویزه كه حکومت عربي مشعشعیان در این شهر شکل گرفت تغيير داده شد لازم به ذکر است در تاریخ ایرانیان نقل کردند که شهرنشینان این شهر کاملا فارسی زبان می باشند اگر دقت میکردید فقط در تاریخ ایرانیان چنین چیزی وجود دارد . جالب است مگه نه !
شوش ، این شهر پایتخت قدیمی ترین تمدن جهان یعنی عیلام سامی است و بهمراه اهواز از شهرهای چند دینی مي باشد صابئه و یهودی ها و مسلمانان که همگی عرب هستند زندگی می کنند واز قدیم در کنار هم بوده اند. شط العرب که ازقدیم بدان نام تاریخی و به معنی رودخانه عربی است و در قرارداد 1975 الجزایر نیز با همین نام ذکر شده به اروند رود فارسیزه کردن شامل آنها شد و به فارسی تبدیل شدند.
متاسفانه بسیاری از هموطنان ما بر این عقیده اند که استفاده از اسمهای عربی در خوزستان به معنای تجزیه طلبی است در حالیکه هدف فقط و فقط نابودی ریشه فرهنگ عربی و عرب ها در این سرزمین می باشد.
 


صدای آمریکا : در تابستان سال ۲۰۰۸ ماموران امنیتی به خانه صالح حمید ریختند. او در تعطیلات میان ترم دانشگاهی به دیدار خانواده در ایران رفته بود.
او می گوید ماموران لباس شخصی او را گرفتند و چشم بند زدند، با یک میله آهنی کتکش زدند؛ به طوری که استخوان هایش شکست، گوش چپ و چشم راستش آسیب دید.

حمید می گوید مقامات با استناد به ارتباط های تلفنی او، حمید را به تبلیغ علیه نظام و ارتباط با گروه های اپوزیسیون خارج از کشور متهم کردند. حمید که حالا ۳۰ ساله و فعال حقوق بشر در سوئد است می گوید تاریخ مکالمات را می دانستند:‌«مکالمات را ضبط کرده بودند و حتی متن پیاده شده مکالمات را نشانم دادند.»

خبرگزاری رویترز می گوید حمید تنها نبود. مرکز اسناد حقوق بشر ایران و دیگر گروه های فعال می گویند اسنادی دارند که نشان می دهد حاکمیت ایران با استفاده از سیستم مخابراتی کشور ارتباطات تلفنی و فعالیت های آنلاین افراد را رصد کرده و بعد به آنان حمله کرده اند.

خبرگزاری رویترز در تحقیق خود از تمایل شماری از شرکت های خارجی به کمک به حاکمیت ایران و همچنین اشتیاق ایران به کسب اطلاعات بیشتر در مورد شهروندانش، پرده برداشته است.

این خبرگزاری می نویسد اسنادی را مشاهده کرده که نشان می دهد یکی از شرکای کمپانی چینی «هواوی تکنولوژی» پیشنهاد فروش «ابزار قانونی اختلال» را به «مبین نت‌»، شرکت عمده ارائه دهنده اینترنت باند پهن در ایران، داده است. این پیشنهاد درست در زمانی داده شده که مبین نت برای شروع کار در سال ۲۰۱۰ آماده می شد.

در پیشنهاد هواوی تکنولوژی از جمله گفته می شود این سیستم «ابزار شنود سازمان های اطلاعاتی را همزمان با وقوع مکالمات میان کاربران پشتیبانی می کند.»

هواوی همچنین در بخش بازاریابی به طرف ایرانی گفته است این ابزار یک «ابزار پیچیده بازرسی» و تکنولوژی قدرتمندی است که می تواند در شبکه اینترنت بچرخد و اطلاعات را بخواند و تحلیل کند. «آی اس پی» ها یا اراده دهندگان اینترنت با استفاده از این سیستم در مقابل حملات سایبری مقاومت می کنند و راهبری شبکه را ارتقا می دهند؛ این ابزار در عین حال برای مسدود کردن وبسایت ها، تعقیب کاربران و بازسازی ایمیل های آنان مورد استفاده قرار می گیرد.

هواوی می گوید هرگز سیستم مذکور را به مبین نت و یا هیچ شرکت دیگری در ایران نفروخته است. اما یک شخص آگاه به مسئله می گوید مبین نت پیش از آغاز به کار در سال ۲۰۱۰، سیستم بازرسی و نظارت را خریده است. این فرد نمی داند که مبین نت چگونه آن را بدست آورده و چگونه از آن استفاده می کند.

یک سخنگوی هواوی به رویترز گفته است:‌ «تایید یا تکذیب این که کدام شرکت چه سیستمی دارد بر عهده ما نیست.» او بعدا گفت:‌ «مبین نت چنین سیستمی در اختیار ندارد.» یکی از مسئولان مبین نت از پاسخگویی به هر پرسشی در این زمینه خودداری کرد و در عین حال به رویترز گفت:‌«مثل این که جواب را می دانید. پس چرا تایید می خواهید؟»

آسانی نسبی ایران برای بدست آوردن تکنولوژی نظارت مخابراتی، نشان دهنده ماهیت «موش و گربه» کمپین آمریکا و اروپا در توقف برنامه های اتمی ایران از طریق تحریم است. تا پیش از امسال اروپا و واشنگتن در مورد فروش ابزار نظارتی به ایران کاری نداشتند و تنها صنعت نفت و بانک را هدف قرار داده بودند. اما حتی حالا نیز ممنوعیت فروش چنین ابزار و فناوری جهانی نیست و مثلا کشور چین را دربرنمی گیرد.

در ماه مارس، اسفند ماه گذشته خبرگزاری رویترز گفت که شرکت «زد تی ای» چین اخیرا به شرکت مخابرات ایران یک سیستم نظارت فروخته که امکان رصد ارتباطات تلفنی ثابت، موبایل و ارتباطات اینترنتی را فراهم می کند.»

زد تی ای، بعدا از قصد خود برای کاهش تجارت با ایران خبر داد، هواوی نیز یک سال پیش ادعای مشابهی را مطرح کرد.

حل «مشکل جوانان»

اسنادی که رویترز به آنها دسترسی یافته اظهارات سابق شرکت هواوی مبنی بر عدم فروش تجهیزات فلیترینگ و نظارتی را نقض می کند. در بیانیه ای که هنوز بر وبسایت این شرکت است گفته می شود:‌«ما هرگز در ارائه خدمات مرتبط با تجهیزات نظارت یا فیلترینگ در هیچ جای جهان مداخله ای نداشتیم.»

اما اسنادی که توضیحات هواوی به مبین نت را نشان می دهد حاکی از اصرار آنان به ارائه توانایی های فیلترینگ و رصد است که در اختیار سازمان های امنیتی قرار می دهد.

سند پیشنهادی که در اختیار مبین نت قرار گرفته توسط شرکت بازرگان بین المللی چین به نام CMEC تهیه شده و سپس این شرکت، هواوی را به عنوان شریک تجاری انتخاب کرده است. این سند از جمله می گوید:‌«تا آنجا که ما می دانیم، مداخله قانونی برای اپراتورهای ایرانی اجباری و حساس است.» در ادامه توضیحات نیز جدولی است که نشان می دهد این سیستم چطور اطلاعات را کپی کرده و آن ها را برای چندین مرکز «نظارتی» ارسال می کند. این سند همچنین می گوید که بیش از نیم درصد کاربران را می توان هدف قرار داد و آن افراد متوجه نخواهند بود که مکالماتشان تحت نظر است.

CMEC بخشی از یک مجموعه مهندسی است که یک واحد آن سالهاست به دلیل کمک به ایران و عراق در بدست آوردن سلاح های کشتار جمعی از سوی آمریکا تحریم شده است. هواوی می گوید دیگر شریک تجاری آن نیست.

هرچند هواوی می گوید کارش به فیلترینگ ربط ندارد بازاریابی محرمانه آن با مبین نت بارها بر فیلترینگ تاکید کرده است. این بسته بازاریابی در عین حال موارد موفق قبلی در بریتانیا، روسیه، کلمبیا، و چین را مثال زده که به گفته این سند، اوپراتورهای مخابراتی آنها از سیستم این شرکت برای فیلتر کردن وبسایت ها استفاده می کنند.

مثلا چین برای دسترسی جوانان چینی به وبسایت های سالم و کنترل ترافیک آنلاین از این سیستم استفاده کرده است و همچنین طی مسابقات المپیک پکن در سال ۲۰۰۸ از این سیستم برای مسدود کردن خدمات غیرقانونی تلفن اینترنتی، فیلتر کردن وبسایت ها و همچنین «تحلیل رفتاری کاربران» بهره جسته است.

ذخیره پیام های کوتاه

پیشنهاد بازاریابی ارائه شده به مبین نت برای خرید سیستم رصد قانونی، می گوید که این محصول شامل تکنولوژی شرکت آلمانی اوتیماکو است. اما اوتیماکو می گوید هواوی یکی از فروشندگان جهانی اوست؛ اما نه مبین نت و نه هواوی به نمایندگی از مبین نت مجوز محصولات اوتیماکو را نخریده اند.

این سند همچنین از تجربه موفق محصولات نظارتی در یک «شرکت مخابراتی دیگر» ایرانی یاد می کند ولی اسم آن شرکت را نمی آورد. اما مالت پولمان، مدیر اجرایی اوتیماکو تایید کرد که در سال ۲۰۰۶ نوکیای آلمان نرم افزار ام تی ان را برای ایرانسل خریداری کرد. ایرانسل قرارداد عمده ای با هواوی دارد. آقای پولمان گفت این محصول سالهاست که متوقف شده و اوتیماکو معتقد است که دیگر استفاده نمی شود.

۴۹ درصد از سهام مالکیت ایرانسل متعلق به گروه ام تی ان آفریقای جنوبی است که حاضر به توضیح درباره محصول اوتیماکو نشد.

ایران مانند بسیاری دیگر از کشورها، همچون ایالات متحده آمریکا، خواستار آن است که اپراتورهای تلفن اختیارات قانونی برای دسترسی به ارتباطات افراد داشته باشند. اما کسانی که با تلکام های ایرانی کار کرده اند می گویند مقامات گاهی از اختیاراتشان سوءاستفاده می کنند و افراد خاصی را بدون پیش آگاهی و با توضیحات ناکافی هدف قرار می دهند.

مجوز ام تی ان ایرانسل حاکی است که سازمان امنیتی ایران می تواند مکالمات افراد را نظارت و ضبط کند. دست کم یک درصد از کاربران خدمات مخابراتی می توانند هدف قرار بگیرند و مقامات خواستار دانستن موقعیت مکانی و همچنین ریز اطلاعات مربوط به قبض پرداخت این کاربران شده اند.

به گفته یک فرد آگاه، مقامات ایرانی ایرانسل را وادار به همکاری بیشتر و نظارت بیشتر کردند. از جمله خواستند تا تمامی پیامک های تلفنی افراد برای سی روز زخیره شود و در اختیار ۳۶ مرکز نظارتی قرار گیرد.

گزارش مفصل خبرگزاری رویترز در ادامه به شرکت بریتانیایی «کریتیویتی سافتور» اشاره می کند که در اوت ۲۰۰۹ اعلام کرد برنده قراردادی برای ارائه فناوری به ام تی ان شده که آن را قادر می کند به مشتریان ایرانی اش نرخ بهتری بدهد. این شرکت آن زمان گفت:‌ «کریتیویتی سافتور با هواوی چین مشارکت کرده تا سطح اول و دوم حمایت از اوپراتور را ارائه دهد.» شرکت بریتانیایی به پرسش های رویترز جواب نداد اما در بیانیه سال گذشته اش گفت «فروش هایش قانونی و تصور هرگونه ارتباط میان خدمات ام تی ان-ایرانسل و سواستفاده حقوق بشری اشتباه است.»

حمید، فعال حقوق بشری که ماموران امنیتی جمهوری اسلامی در سال ۲۰۰۸ به او گفتند مکالمات تلفنی اش را شنود کرده اند می گوید از موبایل ایرانسل استفاده می کرد.

او که آن زمان دانشجوی یک دانشگاه سوریه بود در مصاحبه با رویترز گفت برای دیدار خانواده اش به اهواز برگشت. بخش بزرگی از ساکنان استان خوزستان عرب های ایرانی هستند که از سوی دولت مرکزی در تهران مورد تبعیض و گرفتاری های اقتصادی عمیقی قرار دارند.

حمید که حالا ۳۰ ساله است می گوید با قرار وثیقه از زندان آزاد شد و کشور را ترک کرد. اما بعد در عراق بازداشت و برای سه سال زندانی شد و سرانجام سوئد به او پناهندگی داد.

او گفت هرگز فکرش را هم نمیکرد که مقامات مکالمات او را شنود کنند. او می گوید تلفن ایرانسل را حتی به نام خودش نگرفته بود.

ام تی ان در این باره اظهار نظر نکرد. نماینده ایران در سازمان ملل متحد اظهارات حمید را «بی اساس»‌خواند و گفت قانون اساسی ایران از حقوق شهروندان عرب ایرانی و دیگر اقوام حمایت می کند. او همچنین گفت:‌«قانون اساسی ایران هر گونه شکنجه و جاسوسی را ممنوع می کند.»

http://www.reuters.com/article/2012/12/05/us-huawei-iran-idUSBRE8B409820121205
 
عبد الرضا أمير خنافره فرزند يونس متولد ١٣٦٦ مجرد وي شاعر معروف شهر فلاحيه است. كه در همايشها و سمينار هاي شعر فعاليتهاي فراواني داشت. وي به اتهام محاربه و إفساد في الأرض به إعدام با طناب چوبه دار محكوم شد. ايشان همراه ٦ نفر از جوانان عرب اهل فلاحية ( شادگان) در دادگاه انقلاب أحواز شعبه اول محكوم به اعدام شده بود.عبدالرضا أمير خنافره همراه دوستانش در تابستان ٢٠٠٩ دستگير و حكم صادره در حق اين افراد درمورخه ٤/٠٩/٢٠١٢ مي باشد.
از ديگر هم پرونده وي :غازي عباسي فرزند احمد متولد ١٣٦١ مجرد أيشان شاعر معروف منطقه كه در أكثر مراسم فرهنگي فعاليت چشمگيري داشت. وي به اتهام محاربه و إفساد في الأرض به إعدام محكوم شد. مكان دستگيري معشور-عبد الأمير مجدمي فرزند هوشنگ متولد ١٣٥٩ متأهل ، به اتهام محاربه و إفساد في الأرض محكوم به إعدام شده است-شهاب عباسي فرزند احمد متولد ١٣٦٥ مجرد به اتهام محاربه و فساد في الأرض به إعدام محكوم شده است . شهاب هنگام مراجعه جهت دريافت كارت پايان خدمت در تهران دستگير مي شود-هادي البوخنفر نژاد فرزند عبد الخضر متولد ١٣٦٠ متأهل و فاقد سابقه كيفري به اتهام فساد في الأرض به ٣ سال حبس و تبعيد در زندان شهرستان اردبيل محكوم شده است-جاسم مقدم پيام فرزند سعيد متولد ١٣٦٤ مجرد به اتهام محاربه به سه سال حبس و تبعيد در زندان شهرستان اردبيل محكوم شده است- سامي جدماوى نژاد فرزند متولد ١٣٦٠ به اتهام محاربه و فساد في الارض به سه سال حبس و تبعيد در زندان شهرستان اردبيل محكوم شده است.

فعالان حقوق بشري گزارش داده اند كه اين
أفراد براي مدت طولاني در بازداشتگاه وزارت اطلاعات تحت شكنجه فيزيكي و روحي قرار گرفته اند بطوري كه براي أخذ اعترافات كذب،والدين بعضي از انها بمدت ٦ ماه در بازداشتگاه اطلاعات محبوس بوده اند.
پرونده اين عده در شعبه تجديد نظر مي باشد و بر نگراني خانواده هاي انها روز به روز أفزوده مي شود. انها از تمام نهادها و سازمانهاي حقوق بشري بين المللي و ايراني در خواست كمك براي إيجاد فشار جهت لغو حكم صادره هستند.
 


هانی شریفی(29 ساله) شامگاه سه شنبه 4 دسامبر 2012 در منزل مسکونی خود واقع در کوی العزیزیه شهر احواز بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. هانی شریفی پیش از بازداشت در چندین مرحله با تماس های تهدید آمیز نیروهای امنیتی موجه شده بود.

فعالان حقوق بشری از احواز گزارش داده اند؛ نیروهای امنیتی در تماس با هانی شریفی از او خواسته بودند که برادرش یوسف شریفی را که به دلیل فعالیت های حقوق بشری وفرهنگی تحت تعقیب قرار گرفته وبه کشور هلند پناهنده شده را متقاعد سازد تا به احواز باز گردد.

یوسف شریفی در گفتگو با فعالان حقوق بشری و رسانه های احوازي خارج از کشور اعلام کرد که او تحت هیچ شرایطی به کشور بر نمی گردد وبه فعالیت های خود در خارج ادامه خواهد داد.

پیش از این نیز نیروهای امنیتی در جریان تشییع جنازه ستار الاحوازی شاعر ملی عرب تعداد زیادی از شهروندان وفعالان فرهنگی را دستگیر کرده بودند.

صاحب منبوهي، حسن صیاحی ،جلیل صیاحی ، نبی صیاحی ،امین ناصری، عبدالحسن عبیاوی، احمد حزباوی، رضا حزباوی، عبدالعال دورقی، محمد صیاحی، کمال مقدم، سعود صیاحی، جاسم مزرعه، لطیف طرفی، هانی سواعدی، حسن مطیری، حاتم هلالات، مسلم شجیرات، کاظم باوی، جواد نیسی، کاظم زنبوری،علی چبیشات، حسن چبیشات، صلاح الدین چبیشات، سید یاسین موسوی، حبیب سیلاوه، سلمان چایان، محمد چایان، کریم چایان و عاشور شمکلی از جمله دستگیر شدگان هفته های اخیر هستند که تا به حال از سرنوشت آنان خبری در دست نیست.

خانواده های بازداشت شدگان در مراجعه به دفاتر ستاد خبری اطلاعات محل سکونت خود در شهرهای احواز و شوش با توهین وتهدید مواجه شده وهیچ پاسخی در مورد سرنوشت فرزندانشان دریافت نکردند.